رفتن خونه پدر بزرگ
هفته پیش رفتیم خونه آتا اینا.. آقا جون اینا رفته بودن مسافرت ...رفته بودن شمال ... خونه آتا اینا با آنا رفتی حموم...از اونجایی که تو پسر گل و با ادب منی توی حموم گریه نکردی.. عمه سولماز هم اومده بود...هومن هم طبق معمول فقط جیغ و داد میکشید.. امروز برگشتیم خونمون ..نمی دونم چرا داری الان گریه می کنی...الان بغل عزیزی...احساس می کنم سرما خوردی..الهی درد و بلات بیاد بخوره رو سر من.. می خوام دیگه برم بهت شیر بدم آخه بد اخلاق شدی... دوست دارم...
نویسنده :
مامان آراد
15:33